- «باسواد هيجاني» شويد.
به جاي اينكه افراد و موقعيتها را توصيف كنيد، احساساتتان را نامگذاري كنيد. مثلاً به جاي «اين موضوع، مسخره آميز است» بگوييد «من احساس بيصبري ميكنم» و به جاي «تو يك آدم احمقِ بي عاطفه هستي» بگوييد «من احساس آزردگي و ناراحتي ميكنم» و به جاي « تو مثل يك ابله زندگي ميكني» بگوييد «من احساس ترس ميكنم».
- بين افكار و احساسات تمايز قائل شويد.
در مورد تفكرات: «من ميل دارم...» و «من گويي احساس ميكنم ...» و « من احساس ميكنم كه ...» در مورد احساسات: «من احساسِ (يك كلمه احساسي)... دارم»
- در مورد احساساتتان مسئوليت بيشتري بپذيريد.
مثلاً « من احساس حسادت ميكنم» به جاي «تو حسادت مرا برمي انگيزي»
- از احساساتتان در كمك به تصميم گيري استفاده كنيد.
«اگر اين كار را بكنم، چه احساسي خواهم داشت؟»
«اگر اين كار را نكنم، چه احساسي خواهم داشت؟»
- به احساسات افراد ديگر احترام بگذاريد.
بپرسيد: «اگر من، اين كار را انجام دهم، چه احساسي خواهي داشت؟»
«اگر من، اين كار را انجام ندهم، چه احساسي خواهي داشت؟»
- احساس نيرومندي كنيد نه خشم.
از چيزي كه ديگران آن را "خشم" مي نامند، براي كمك به احساس نيرومندي (قدرت) به منظور انجام عمل سودبخش، استفاده كنيد.
- احساسات ديگران را ارزشمند بدانيد (تأييد كنيد)
در مقابل احساسات ديگران همدلي، درك و پذيرش نشان دهيد.
- كسب ارزش مثبت از هيجانها را تمرين كنيد.
از خودتان بپرسيد: «چه احساسي دارم؟ و «چه چيزي كمكم ميكند تا احساس بهتري داشته باشم؟»
از ديگران بپرسيد: «چه احساسي داريد؟ و «چه چيزي كمكتان ميكند تا احساس بهتري داشته باشيد؟»
- به ديگران نصيحت نكنيد، دستور ندهيد، كنترل نكنيد، از ديگران انتقاد نكنيد، دربارة ديگران قضاوت نكنيد و برايشان به صورت يكجانبه سخنراني نكنيد. در عوض فقط سعي كنيد با همدلي و بدون قضاوت، گوش دهيد.
- سعي كنيد از كساني كه شما را بي ارزش ميكنند، دوري كنيد.
در صورتي كه اين كار هميشه ممكن نيست، لااقل تلاش كنيد اوقات كمتري را با آنها بگذارنيد، يا تلاش كنيد به آنها انرژي رواني بدهيد.