پرورش هوش هیجانی در کودکان
برخلاف تصور سنتی از هوش، بهعنوان امری ذاتی و ثابت، هوش هیجانی در طول زندگی قابل بهبود و ارتقاست، به شرط آنکه زمینه مناسب برای آن فراهم باشد. این نکته اهمیت برنامهریزی برای پرورش این نوع هوش را روشن میسازد. به ویژه آنکه با پرورش هوش هیجانی در دوران کودکی، میتوان در آینده افرادی با قابلیتهای فردی و اجتماعی بالا به جامعه تحویل داد که در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی خود از موفقیت قابل ملاحظهای برخوردارند. چنین شهروندانی، با تکیه بر قابلیتهای خود، جامعهای مبتنی بر احترام متقابل میسازند و برای رفع نیازها و حل مسائل گوناگون بهمنظور تحقق اهداف والای دینی و ملی تلاشی خلاقانه دارند.
هوش هیجانی از ۱۵ خرده مقیاس تشکیل شده است که هریک از آنها با توجه به پژوهشهای صورت گرفته تاثیرات قابل توجهی بر جنبههای مختلف زندگی فرد برجا میگذارند. در بیان چگونگی تاثیرات خرده مقیاسهای مذکور میتوان گفت:
خودآگاهی هیجانی به فرد کمک میکند تا احساسات را بشناسد و در موقعیتهای متفاوت، با توجه به شناسایی احساسات و علت شکلگیری احساس متناسب با موقعیت دست به عمل بزند.
با برخورداری از توانمندی ابراز وجود است که فرد قادر خواهد بود احساسات و باورهای خود را بیان کند و به دیگران منتقل نماید و در صورت لزوم از حق خود دفاع کند.
H2 اعتماد به نفس در پرورش هوش هیجانی:
اعتمادبهنفس نیز باعث احترام به خود و پذیرش خود بعنوان شخصی با کفایت خواهد شد و به شخص این قدرت را میدهد تا خود را با وجود تمامی جنبههای مثبت و منفی بپذیرد.
خلاقیت در پرورش هوش هیجانی
خلاقیت شخص را قادر میسازد تا راه تازهای را بوسیله یک راه طی شده قبلی به شیوه و طرز جدیدی بپیماید، این توانمندی فرد را قادر میسازد تا در هنگام مواجهه با مشکلات زندگی، ناامید نشده و از راه جدیدی با استفاده از اطلاعات بدستآمده از راهحل قبلی تلاش و عمل کند.
از سوی دیگر، استقلال توانایی خودکنترلی در تفکر، عمل و عدم وابستگی را برای کودک فراهم میسازدکه سبب رفتاری سازندهتر و موفقتر شخص میشود. آنچه که بیان شد در برگیرنده مولفه درونفردی است. مفهوم هوش هیجانی موضوعی کامل و همه جانبه است که به توانمندیهای بین فردی نیز توجه داشته است.
همدلی در هوش هیجانی
همدلی توانایی است که منجر به شناخت هیجانات و عواطف دیگران میشود به گونهای که فرد را قادر میسازد به دیگران توجه کند و نگرانی و علایق آنها را در نظر بگیرد.
فرد با مسئولیتپذیری اجتماعی قادر خواهد بود در گروههای مختلف اجتماعی بهعنوان عنصری فعال و دارای روحیه همکاری به فعالیت بپردازد. روابط بین فردی فرد را در برقراری و حفظ ارتباطات طولانی مدت و پایا با صمیمیت و محبت به دیگران قادر میسازد. همچنین سبب میشود فرد روابط اجتماعی موثر و سازندهای شکل دهد.
توانایی حل مساعل زندگی در هوش هیجانی:
یک فرد موفق، نیازمند مهارت حلمسئله است تا بتواند مشکلات را شناسایی و تعریف کند و برای حل آنها با انگیزه و کفایت لازم به خلق راهحلهای متفاوت و مناسب بپردازد و برای انجام بهترین راهحل قادر به تصمیمگیری باشد.
حل مسأله زمانی میسر میشود که فرد بتواند بین آنچه تجربه میکند و آنچه واقعا وجود دارد بدون خیالپردازی تفاوت قائل شود و امور را به صورت صحیح تجربه کند که از این موضوع بهعنوان واقعگرایی در هوش هیجانی نام برده شده است.
این توانمندیها با توانایی منطبق ساختن عواطف، افکار و رفتار در موقعیتها و شرایط دائما در حال تغییر، فرد را قادر میسازد تا واکنش مناسبی را بدون تعصب، نسبت به ایدهها و جهتگیریها اتخاذ کند و با صبوری و گشادهرویی در موقعیتهای سخت و حساس عمل نماید که از آن تحت عنوان انعطافپذیری نام برده شده است.
از جمله معضلاتی که هر فرد آن را به کرات تجربه میکند، قرار گرفتن در شرایط استرسآمیز است، لذا یکی از توانمندیهای که هر فرد موفقی جهت دستیابی به موفقیت و کامیابی بدان نیازمند است توانایی تحملفشار روانی، مقاومت در برابر رویدادها و موقعیتهای فشارزاست. به گونهای که فرد بدون آنکه امیدش را از دست دهد و یا از پا بیفتد، بتواند بحرانها و مشکلات را پشتسربگذارد. علاوه بر این، فرد میبایست توانایی به تاخیر انداختن تکانه را داشته باشد و تکانههای پرخاشگرانه خود را بپذیرد و در صورت بروز خشم، خوددار بوده و قادر به کنترل خشم باشد.
از سوی دیگر یک فرد سرزنده در جامعه نیازمند دو مهارت خوشبینی و شادمانی است. خوشبینی فرد را قادر میسازد تا به نیمه روشن زندگی نگاه کند و با امید به زندگی با رویکرد مثبت، به امور روزمره زندگی بپردازد. از طرفی دیگر شادمانی منجر میشود فرد از خود و دیگران لذت ببرد و با شادمانی و رضایت در محیطهای مختلف زندگی حضوری موثر داشته باشد.