منظور از تناسب در ازدواج، تناسب اعتقادی، اخلاقی، رفتاری، فکری، فرهنگی و خانوادگی میان دختر و پسر است… امّا گاهی برای امور ظاهری؛ یعنی اندام و چهره نیز از این اصطلاح استفاده میشود که دختر و پسر علاوه بر تناسبات مذکور، از جهت ظاهری نیز باهم تناسب داشته باشند….
مسلماً زيبايی، یک امتياز برای فرد بهحساب میآید و در رضایت زناشويی همسران نیز تأثير به سزايی دارد…
زیبایی ظاهری از اهميت قابل توجهی برخوردار است و نباید اینگونه بیان شود که چون طرف مقابل دارای معيارهای اساسی دیگر است پس هر نوع ظاهری که داشت،بايد انتخاب و اقدام به ازدواج کرد… بلكه بايد از ویژگی های ظاهری مورد قبول نیز برخوردار باشد…
بهعبارتدیگر؛ باید دختر و پسر موردپسند هم باشند… غفلت از اين نكته و يا بیاهمیت جلوه دادن آن و بیتوجهی به اين تناسب (ظاهری)، چهبسا موجب مشكلاتی در زندگی مشترك میگردد…
نکته ی مهم اینکه نبود ویژگی های ظاهری مورد رضایت یکی از دلایل اساسی خیانت زناشویی است…
البته بايد توجه داشت كه زيبايی دارای معيار، اندازۀ معين و قانون استاندارد نیست… بلكه تا حدودی به سليقۀ افراد بستگی دارد… حتی ممكن است فردی در نظر كسی زيبا باشد و در نظر ديگری زشت…
اگر کسی، قيافۀ ظاهری و اندام همسرش را نپسندد و او را دوست نداشته باشد، ممكن است بهطور ناخواسته به او بی میل گردد و با بهانهگیری و ایراد، زندگی را به کام خودش و طرف مقابل تلخ نماید…
در واقع، زيبايی به اندازهای لازم است كه دختر و پسر، همديگر را بپسندند و جذابيت كافی برای همديگر داشته باشند….
بنابراین زیبایی در انتخاب همسر، به اندازۀ پسند قلبی کافی است؛ یعنی فرد پس از بررسی تناسب و شایستگی های دیگر در طرف مقابل، او را برای ازدواج مناسب ببیند و قلباً تمایل به ازدواج با وی داشته باشد…
این مقدار علاقه، حداقل مقدار لازم برای ازدواج است و بیش از این نیازی نیست…
نویسنده:
سمیه موسوی
دانشجوی دکتری مشاوره خانواده
]]>